نظرات ارسالي
+
[تلگرام]
+
حکايت من و مجنون به يکدگر مانَد
نيافتيم و بمرديم...
.
.
از جناب سعدي عليه الرحمه
به قلم مبارک آفتاب عليها الرحمه : دي

پيام رهايي
04/1/17

محمد جواد س
لا اله الا الله هي ميام هيچي نگم نميشه B-)
در انتظار آفتاب
{a h=gavooni}محمد جواد س{/a} اين همه چيز گفتين در فيدهاي قبل حاجي:-D
در انتظار آفتاب
{a h=iranbees}دختر احمد آباد{/a} شايد @};-
در انتظار آفتاب
{a h=ODSAN}اودسان{/a} ممنونم از لطفتون =) @};-
+
شبيـــهِ *بــرگـــِ سـرگــردان*
بـه دستـــِ *بــادِ* پائيـــزي
ميــان مانـدن و رفتـن
پـر از *تـرديـــد*
و تشويشم
.
.
آفتابـــ

در انتظار آفتاب
04/1/16

11 فرد دیگر
85 فرد دیگر
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
هما بانو
03/8/14
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
+
زندگيم
برجام است
حاصلش هيچ هيچ هيچ...
كيوان گيتي نژاد و
03/2/11
ميروم خدا هرچه مي خواهد همان ميشود و نو باشي جمال يا دکتر يا يک سردفتر مکتب دار با لياقت مرا مي پذيري؟يک کلمه تو جانم مي دهد که صبا مي گويد راهي شوم و من ميشوم دوستان و همسر آينده ام دعايم کنيد چون شماها حق آب و گل داريد بر من بسم الله رحمن الرحيم يا رحمن و يا الرحيم خدايا توگلم به توست دست خالي مرا بر نگردان
+
ديدين تو دعوا، طرف مقابل(حالا با هر نسبتي) يه سوالي ميپرسه که خودش جوابشو ميدونه ؟؟؟
مثلا ميپرسه برم يا نرم ؟؟؟
اينجور وقتا شما چي ميگيد ؟؟؟
من ميگم برو :))
چون توقع نداره اينو بشنوه عصبانيتم آروم ميشه :))
كيوان گيتي نژاد و
02/9/13
+
*زندگي*
تا اينجا از زندگي هيچيش را متوجه نشديم .
حتي همون يه جرعه عشق که تو دستمون بود همونم لحظه لحظه چکه کرد و غيب شد رفت.
الان فکرش ميکنم .اين بود زندگي؟
اين بود آن جام الستي که نوشيديم؟ يا هنوز چيزي متوجه نشده ايم.؟
خلاصه برم اون دنيا به خدا ميگم *خدايا تو به من ،يک زندگي بدهکاري قربون چشمات بگردم*
انديشه نگار
02/8/8
+
*بي خبري*
تو از خودت بي خبري!
که چقدر صبوري
که چقدربخشنده و آرامي
در حالي که از درون پر از غوغاي افکار به هم ريخته اي
هم ميداني دنيا فاني است و رفتني هم نميخواهي بيهوده طي کني و بي فايده در گوشه اي از دنيا بپوسي
تو از تمام شدن هايت بي خبري
تو هرگز خودت را از بيرون نديده اي که چگونه اي ؟!
تو
*بي خبري*
كيوان گيتي نژاد و
02/5/14
من اگر بي پناهم خدا دارم نيم ترسي از بيد و بادم. اگر دنيا خالي کند پشتم نترسم چون خدايي بزرگ پشت و پناهم اگر دردم اگر غصه اگر تنها اگر بي کون و مکانم نترسم از اينهمه طوفان بي غي هستم بر اين لطف احدي خدايم. گنجم محسور و محبوت زماني ست که آزاد شدم از همه آفاق رحمت او که اکسير بر جام دل افروخت به کمند ابروي استاد و ولي خدايم بر من آه چه خوشبختم از آنچه من مي دانم و تو غافل از برکت آني و آري چناني
+
*خداي تو چه شکليه؟؟؟؟*
سوالم برا بچه ها نيست چون ممکنه انحرافي باشه براشون.براي ما آدم بزرگاست.
خداي من يک مرد مهربان دلسوزه .شبيه بابابزرگم.
*خداي شما چي؟؟؟ *
كيوان گيتي نژاد و
02/5/10
مثل پدرم مادر و داداشام که يک اکسير ساخت و به من خوراند از اون روز خوابهاي عجيبي مي بينم. و توهماتي غريب به ذهنم مي آيند البته داداش دومم استاد من هم هستند و پدر مرجع و فاضله که ولي خدا هم هست بدجور به درسم اهميت ميده و با اينکه از خانواده ترد شدم ولي؟راستي فکرتون کرديد اون شاگر بي شعور را اجازه آره ؟وکيلم؟
+
*مادر امروز*
از کل دنياي خوشي و دلخوشي و تن پروري خودم
ميرسيم به اونجايي که گاه گداري بعضييييي وقتها سالي دو سه بار پيش بياد که خودم تنها در خلوت خودم، اون لواشک يا آلوچه اي که دور از چشم بچه ها قايم کردم تو کابيت بالايي را در بياورم و پاي کتاب يا نت، با تمام لذت ملچ ملوچ بنمايم.
چرا هي حس عذاب وجدان و مادر خوبي نبودن بهم دست ميده؟؟خو مام آدميم.همش که نشد جانثاري و ايثار!
كيوان گيتي نژاد و
02/5/10
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} والله بوخدا .همش که نشد واسه ديگري.يبار هم واسه خودمون پادشاهي کنيم اونم با يه لواشک :D.چقدر ما مامانا قانعيم بخدا
خدا لعنت کنه اين شاگرد کودن شما را تو را خدا اجازه بديد ببرمش خرمشهر اونجا مخش و بترکونم بعد لاشه مغزش و با تن بي بخارش را از روي پل بندازم توي کارون تا کوسه ها تيکه پارش کنند شايد شما هم از شرش راحت بشيد همه را هن خلاص کنيد از شر آيت بي بخار؟راستي اين مردک غير قابل تحمل يک دفعه مي گفت اون هم عاشق لواشک ولي شما احساسي نشويد
+
زندگي حرام نبود
بر ما حرامش کردند!
كيوان گيتي نژاد و
02/5/7
+
فيد غور زدن
امشب از اون شباييه که اعصابم خيلي خورده.
روانشناسيش نميکنم چون اعصاب ندارم.
ولي ميدونم چيا سبب افزايش بدي اين حالم شده اند.1.از صبح آلودگي شديد هوا و سردردم .2.کارزياد.3.عدم استراحت.4.شلوغيه بچه ها و سروصداهاشون.5شستن يکککککک کوووووووه ظرف.6پخت شام امشب و ناهار فردا.7.کلافکگي از تکرار کارهاي تمام نشدني خونه.8.تاخير در پرواز مسافرم از 5عصرتاالان که 12 شب است.9.نخوابيدن ني ني تا الان
كيوان گيتي نژاد و
02/4/26
10.سر درد امانم رو بريده.11 .پاهام خيلي درد ميکنه.12.تو فکر درس و مشق بچه ها.13.توفکر کار فردا.14.توفکر امتحان آخر هفته.15.توفکر گروني.16.و انجام کارهاي تکراري تمام نشدني خونه.17 .و درکنار همه اينا دلتنگي و بغضي که امان آدم رو ميبره و هيچ راهي براي رفعش نيست.
من از اون روزهاي که اومدم با وجودم غوغايي از مهر و خوبي بسازم اومدم بگم هستم و شرمنده کينه ورزان و دشمنان و حسودان که براي رسيدن به هدفم از هرچه هست مي گذرم و گنج ام به کسي که برام عزيز ترين بعد بابام و خونواده ام که استادم فداي بشم اولين دليل و دومين دليل شوهرم که اينقدر ايثار داره من هنوز در پي نقطه گم و سرگردانم
+
*سلام بچه هاي پارسي*
خيلي وقته نتونستم با آرامش خاطر بيام پارسي.دلم براتون تنگ شده مخصوصا برا عزيزاني که الان هستند و عزيزاني که سالها پيش بودن .
کم کم حال و هواي خوب اما براي من بدِ عيد نزديک ميشه. حال پارسي روزهاي عيد هميشه خوب بود.اميدوارم امسال هم با جمع بيشتر بچه هاي پارسي گرم و شيرين بشه.
براتون خوبي ها رو آرزو دارم
دوستتون دارم
هما بانو
02/2/5